مربیگری تیم امید همای سعادت یا جغد شوم؟!/ جسارت و شجاعتم آرزوست
فرهنگی،اجتماعی
هروقت دیدی تنها شدی بدون خدا همه رو بیرون کرده تا خودت باشی و خودش ...
درباره ما

به وبلاگ من خوش آمدید
نویسندگان
لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
طراح قالب
ثامن تم
دیگر امکانات

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 551
بازدید کل : 95544
تعداد مطالب : 179
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


مطالب اخیر وبگاه

تیم ملی امید هنوز هم یک گره کور برای فوتبال ماست. حسرتی 40 ساله از دوری المپیک و همچنان روزهای بدون تصمیم‌گیری و روزهایی که پر است از وقت تلف کردن.

خبرگزاری فارس: مربیگری تیم امید همای سعادت یا جغد شوم؟!/ جسارت و شجاعتم آرزوست

 

مهستا اخباری- به گزار ش میبدما، فارغ از اینکه وقتی به لحظه انتخاب می رسیم قلم هایمان خوب حرکت می کند و خوب کاغذها و صفحات سفید را سیاه می کنیم بابت اینکه آی هوار و داد و بیداد که هنوز تیم ملی امیدمان سرمربی ندارد، آی هوار و داد و بیداد که هنوز بازیکنان تیم ملی امید ما مشخص نیستند و آی هوار که برنامه های تمرینی این تیم چیست، باید اعتراف کنیم که همه در خوابیم. خوابی 40 ساله. هر سالمان دریغ از سال قبل و البته تجربیات طبق طبق و برنامه ها هیچِ هیچ.

المپیک 2008 پکن در روزهایی که ورزش ایران به تلخی می گذشت وقتی از علی کفاشیان که آن روزها در کمیته مالی المپیک حضور داشت پرسیده شد که چرا مسئولان ورزشی با این فضاحتی که به بار آمده استعفا نمی دهند در پاسخی شگفت انگیز پاسخ داد که کجا برویم؟ ما تازه تجربه پیدا کرده ایم!! و همچنان برای ما نقاط پر ابهامی باقی است که پس چه زمانی قرار است از این تجربیات استفاده شود؟ پس روز مبادا در ورزش ایران کجاست؟ حداقل و خاصه تر اینکه که برای تیم ملی امیدمان که آروزهای پرپر شده 40 ساله دارد این روز مبادا و آن روز موعود که باید کاری کرد، حرکتی کرد، دانسته ها را به کار گرفت و البته مرد عمل باشیم تا مرد حرف چه زمانی می رسد؟

*** 17 سرمربی و چند خروجی؟!

تیم ملی امید ایران از روزی که تشکیل شده تا امروز که فقط اسمی از آن است و هنوز تیمی به نام « تیم ملی امید» نیست، 17 سرمربی را به خود دیده است. 7 مربی خارجی و مابقی مربیان وطنی. اینکه چه کسی موفق تر بوده و چرا بوده و اینکه چرا همیشه اطراف یک کلاف گشته ایم و به جایی نرسیدیم بارها از آن گفته شده و افسوس که اندک توجهی نشده است.

ایرج سلیمانی (1983)

حسن حبیبی (1992–1994)

Enver Hadžiabdić

هانس یورگن گده (1994–1996)

حسن حبیبی (1996–1998)

ابراهیم قاسمپور (1998)

علی پروین (1999)

ایگون کوردس (1999)

مهدی مناجاتی (2000–2002)

برانکو ایوانکوویچ (2002)

محمد مایلی‌کهن (2003)

حسین فکری (2003–2006)

رنه سیموئز (2006)

وینگو بگویچ (2006–2007)

نناد نیکولیچ (2008)

غلامحسین پیروانی (2009-2010)

علیرضا منصوریان (2011)

این تمامی مربیانی هستند که در این مدت عنان کار را در دست داشته اند اما به راستی این همه مربی چه خروجی داشته است؟

صرف نظر از موفقیت های مقطعی آیا تا به حال کسی پرسیده است و یا کسی این بررسی را کرده است که این همه هزینه برای جذب مربیان مختلف به خصوص خارجی ها چه زمانی جبران شده است؟ هر چند که به دلایل مختلف مربیان وطنی هم نتوانسته اند تیم امید را به المپیک برسانند اما سیاهه عملکرد مربیان خارجی که تیم امید نه تنها در دوره حضور آنها موفق نبوده بلکه روزهای پر حاشیه تری را سپری کرده قابل کتمان نیست.

هر چند که نباید از دایره انصاف هم خارج شد و باید قبول کرد که زمان حضور برانکو ایوانکوویچ در تیم امید روزهای خوبی را گذراندیم اما افسوس که این روزهای خوب تداوم پیدا نکرد.

 

*** نسل هایی که سوختند، نسل هایی که می‌سوزند

هر دوره ای از فعالیت های تیم امید را که بررسی کنیم به خوبی متوجه می شویم که نسل به نسل بازیکنانی که در این تیم ها حضور داشته اند از بهترین های ایران بوده اند و دوره ای نیست که بر دوره دیگر برتری آنچنانی و خاص تر داشته باشد اما همه این نسل های خوب به دلیل بی درایتی ها و بی برنامگی های مزمن و همیشگی فوتبال ایران سوخت شده اند و چه بسا با ادامه این روند و ارتباط های نا به جایی که برای انتخاب سرمربی و بازیکن در فوتبال ایران پدید آمده نسل های بعدی هم پاسوز شوند و فقط آه و حسرت آن برای ایرانیان باقی بماند.

هنوز هم وقتی یادمان می آید این بازیکنان جوان و پر از شوق و انگیزه هر دوره قربانی اختلافات باشگاه ها و فدراسیون، فدراسیون با کمیته ملی المپیک و در بُعد فنی قربانی کج سلیقگی مربیانی که هیچ شناختی از فوتبال ایران و امیدهای ایران نداشتند، دلمان ریش می شود. دلمان می سوزد. گرفتار چرخه ای بی حرکت افتاده ایم. چرخه ای که برای ادامه حیات و برای ادامه خوب بودن و خوب ظاهر شدن نیازمند برنامه، توجه درست و به موقع و صد البته از خود گذشتگی و دور شدن از منیت هاست.

بیاییم صادق باشیم. به خصوص آقایانی که اکنون زمام فدراسیون فوتبال را برعهده دارند. آیا بعد از این همه ناکامی که کلکسیون ناکامی های خود را با انواع و اقسام آن تجربه کرده ایم و جای هیچ گونه ناکامی تازه ای را برای خود باقی نگذاشته ایم نباید با موشکافی بهتری دست به انتخاب هدایتگر تیم ملی امید بگذارند؟ آیا این روزها صدای منیت ها و تصمیم‌های لحظه ای شخصی به گوش نمی رسد؟

**** جسارت و شجاعت گم شده در فوتبال ایران

یکی از لازمه های مربیگری در تیم های پایه به خصوص در رده های که می خواهد المپیک را تجربه کند و سری در سرها در آورد شجاعت و جسارت است. آیا سران فدراسیون تا به حال به این موضوع فکر کرده اند؟ آیا تا به حال کمیته های مختلف فدراسیون فوتبال که هر یک شرح وظایف خاصی دارند و هرگز متوجه نشدیم که نقش کمیته های توسعه و فنی و یا هر کمیته ای که اسم های پرطمطراقی را یدک می کشد به این موضوع پرداخته اند که در دوره های مختلفی که امیدهای ایران با مربیان ایرانی و خارجی کار کرده چه دوره ای و به چه دلیلی موفقی تر از دوره دیگر بوده است؟ آیا به این موضوع فکر کرده اند که بازیکنان ایرانی همواره با مربیانی سرو کار داشته اند که از لحاظ سنی از خودشان خیلی فاصله داشته است و همواره کارشناسان مختلف از فاصله کم بین مربی و بازیکنان به عنوان یک یاز فاکتورهای موفقیت نام برده اند. آیا اکنون که از وینگادا به عنوان گزینه اصلی سرمربیگری تیم امید نام برده می شود کسی پرسیده این مرد پرتغالی 60 ساله چه می خواهد به بازیکنان جوان و البته کم تجربه دیده در میدان های بین المللی ارائه کند؟ صحبت های وینگادا خود هشداری است. او می گوید از تیم های پایه ایران شناختی ندارد و بعد از قرارداد به بررسی شرایط تیم می پردازد.

آیا این کار عاقلانه است؟ چه دوره هایی که مربیان ایرانی که شناخت حداقل از بافت فوتبال ایران دارند نتوانسته اند به خوبی شرایط تیم را آنالیز کنند اکنون چطور می شود مربی که خود معترف است شناختی از شرایط پایه ایران ندارد بعد از عقد قرارداد تازه به بررسی شرایط بپردازد؟

هر چند که مربیگری در تیم امید ایران یک هندوانه سربسته است و تنها عامل موفقیت این تیم انتخاب سرمربی نیست اما چرا همیشه موقع انتخاب که می شود همه چیز یادمان می رود؟

درست است وینگادا مربی بین المللی است. او دستیار کی‌روش در تیم ملی جوانان پرتغال بوده و روزهای خوبی هم با آنها داشته است اما ناکامی او با تیم امید مصر برای رسیدن به المپیک پکن را آیا کسی دیده است؟ عدم موفقیت او با تیم ملی عربستان در سال 1997 را کسی بررسی کرده است؟ داستان های او با پرسپولیس هم که جای خود دارد. صرف نظر به اینکه او دوست کارلوس کی‌روش است آیا باید ما را دچار ذوق زدگی کند؟ چقدر زمان برد تا خود همین کی‌روش از فوتبال ایران شناخت پیدا کند. هر چند که هنوز هم خیلی از منتقدان او معتقدند که سرمربی تیم ملی وقت زیادی برای شناخت فوتبال ایران نگذاشته و ترجیح داده برای اینکه زودتر به پله صدم برسد از بازیکنان دو ملیتی و دورگه ای استفاده کند که حتی برخی از آنها خیلی زود محو شدند. با این حساب وینگادا و یا هر مربی خارجی دیگری که هنوز اسمی از آنها برده نشده چطور می خواهد از فوتبال پایه کسب اطلاع کند؟ آیا این انتخاب ها خود راه را برای عده ای از سواستفاده گران که خیلی زود خود را به جمع اطرافیان سرمربی می رسانند باز نمی کند که بعد تَقٌش در می آید که برخی بازیکنان سفارشی بوده اند.

فوتبال ایران نیازمند پوست اندازی است. یک پوست اندازی به موقع. هر چند که نقدهای زیادی به کمیته آموزش فدراسیون فوتبال وارد است اما در این مدت مربیان ایران جوان زیادی وارد چرخه مربیگری ایران شده اند. چرا نباید به آنها اعتماد کرد؟

عبدالله ویسی، صمد مرفاوی، حمید استیلی، یحیی گل محمدی، رسول خطیبی، علیرضا منصوریان که البته این آخری به دلیل سیاست های اشتباه در تصمیم گیری فدراسیون وسازمان لیگ خیلی راحت سوخت شد، .. آیا زمان اعتماد به آنها برای روز مباداست؟

هر چند شنیده ها حاکی است که یکی از نفرات بالا در گزینه های فدراسیون فوتبال هستند.

شجاعت و جسارت مهمترین لازمه یک سرمربی آن هم برای تیم ملی امید ایران است که آرزوی 40 ساله دارد.

در بین مربیان جوانی که این روزها در لیگ برتر هم مشغول فعالیتند هستند مربیانی که واقعا این جسارت و شجاعت را دارند. از همه مهمتر انگیزه ای است که وجود دارد. به واسطه غریب نوازی که ما ایرانی ها در فوتبال داریم مربیان ایرانی برای اثبات خود از انگیزه های سرشاری برخوردارند اما آیا تا به حال فدراسیون فوتبال به این موضوع فکر کرده که چرا مربیان ایرانی با وجود علاقه ای که برای حضور در تیم ملی دارند کمتر تمایلی برای پذیرفتن این مسئولیت دارند؟

جواب ساده و روشن است. این مربیان با کدام پشتوانه مالی، امنیتی و حمایتی باید این مسئولیت را عهده دار شوند؟

ما با منصوریان چه برخوردی کردیم؟ با پیروانی چه کردیم؟ آیا برای مایلی کهن ارزش قائل شدیم؟ آیا به همان اندازه که برای کی‌روش احترام قائلیم و به هر ناز او به صف می ایستیم حاضریم برای مربی ایرانی هزینه مادی و معنوی کنیم؟

آیا اگر یکی از مربیان جوان و خوش آتیه ایران دوست داشته باشد هدایت امیدها را بر عهده بگیرد فدراسیون به همان اندازه ای که برای مربی خارجی خود هزینه می کند، حاضر است سر کیشه را شل کند؟ آیا حاضر می شود با سازمان لیگ برنامه ای بگذارد تا در فصل آینده که نزدیک به مسابقات تیم ملی امید است برنامه ریزی لطمه ای به برنامه های تیم پر امید ایران نزند؟ آیا خردجمعی برای موفقیت تیمی که خیلی آرزوها پشت آن است و خیلی ها در آن سوختند به وجود می آید؟

مسئله همین است. مربی ایرانی اگر انتخاب شود آیا فردا روزی کمیته ملی المپیک سودای حضور مربی خارجی را در سر نمی پروراند؟ آیا فردا روزی از داخل خود فدراسیون موش دواندن ها برای کارشکنی آغاز نمی شود؟ آیا صبر و تحملی هست؟ آیا همان قدر که تحمل داریم با مربی خارجی ناکام شویم و سپس مربی بدون حضور در ایران و گفتن یک عذرخواهی ساده شرایط را بپذیریم حاضریم با مربی ایرانی هم چنین برخوردی کنیم؟

*** و سخن آخر

هر چند که این روزها فدراسیون فوتبال به دنبال نهایی شدن قرارداد با وینگادای پرتغالی است اما خبرهایی هم هست که این روزها یکی از مربیان با آتیه کشورمان هم در حال مذاکره با مسئولان فدراسیون است. برای ما یک چیز مهم است اینکه تصمیم خیر باشد و بس.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







مربوط به موضوع : <-CategoryName->
نویسنده علی زارع مهرجردی در یک شنبه 27 بهمن 1392 |

طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم

Web Template By : Samentheme.ir

موضوعات مطالب
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان فرهنگی،اجتماع





برچسب‌ها